اعضاي اين باند حتي كتانيهاي طعمههايشان را هم سرقت ميكردند.متهمان كه 4مرد جوان هستند فعاليتهاي مجرمانهشان را از چندماه پيش شروع كردند. نخستين شاكي آنها نوجوان 16سالهاي بود كه در دام سياه اين باند گرفتار شده بود. اين پسر نوجوان وقتي همراه پدرش براي شكايت از باند وحشت به كلانتري 168تهران رفت، ماجرا را چنين شرح داد: حدود ساعت 8شب اول مهرماه در ميدان نماز شهرري بهعنوان مسافر سوار يك پرايد سفيد رنگ شدم.
به غير از من و راننده، 2جوان ديگر هم داخل ماشين بودند كه تصور كردم مثل من مسافرند. در بين راه اما يكي از آنها با چاقو و ديگري با گاز اشكآور شروع به تهديد من كردند و به زور همه پولها و اموالم را دزديدند. آنها سپس مرا به بيابانهاي اطراف بزرگراه امام علي بردند و پس از آزار و اذيت، همانجا رهايم كردند و متواري شدند.
- سرقتهاي سريالي
با شكايت نخستين شاكي، تيمي از كارآگاهان پايگاه نهم پليس آگاهي تهران براي شناسايي و دستگيري اين باند وارد عمل شدند. هنوز مدت زيادي از نخستين شكايت نگذشته بود كه اين بار زن جواني با مراجعه به پليس شكايت مشابهي مطرح كرد.
او گفت: حدود ساعت 6بعدازظهر مقابل ايستگاه آتشنشاني كهريزك منتظر تاكسي بودم كه يك پرايد مشكي مقابلم توقف كرد. من هم مسيرم را گفتم و سوار شدم. به غير از راننده 2نفر ديگر هم داخل ماشين بودند.
در بين راه راننده قمه بلندي را به طرفم گرفت و با تهديد خواست كه سر و صدا نكنم. وحشت كرده بودم و همان لحظه 2نفر ديگر هم كه داخل ماشين بودند به تهديد من پرداختند و سرم را به زير صندلي بردند. با التماس از آنها خواستم كه پولهايم را براي خودشان بردارند و مرا رها كنند اما گوششان به اين حرفها بدهكار نبود. آنها در خيابانهاي مختلف ميچرخيدند تا اينكه هوا كاملا تاريك شد. سرنشينان پرايد مشكي بعد از سرقت همه پولها و لوازم همراهم مرا به بيابانهاي كهريزك بردند و به زور مورد آزار و اذيت قرار دادند. سپس همانجا رهايم كردند و رفتند. در تاريكي شب وحشتزده خودم را به جاده رساندم و هر طوري بود با كمك خودروهاي عبوري توانستم به خانه بروم و ماجرا را به خانوادهام اطلاع بدهم.
- گروگانگيري براي اخاذي
درحاليكه بررسيها نشان ميداد هر دو شاكي از سوي يك باند ربوده شدهاند، سومين شاكي نيز درحاليكه مورد ضرب و شتم شديد دزدان قرار گرفته بود، نزد مأموران رفت و از اعضاي باند وحشت شكايت كرد. او كه زن جواني است، گفت: به قصد رفتن به ايستگاه متروي جوانمرد سوار يك پرايد مشكي شدم كه علاوه بر راننده 2مرد جوان نيز سرنشين آن بودند. ماشين شروع به حركت كرد اما وقتي به ايستگاه رسيديم، راننده با سرعت از مقابل آن گذشت.
وقتي اعتراض كردم 2سرنشين ديگر خودرو با چاقو شروع به تهديد من كردند و پس از سرقت گوشي تلفن همراه، پول، طلاجات و تبلت همراهم، به سمت كهريزك رفتند. آنها همزمان در داخل ماشين شروع به مصرف شيشه كردند و پس از آن شماره تلفن مادرم را گرفتند و به او زنگ زدند. آنها مادرم را تهديد كردند كه اگر يك ميليون تومان به حسابشان واريز نكند، مرا خواهند كشت. دقايقي بعد در خرابهاي در كنار بزرگراه توقف كردند و راننده به زور مرا به داخل خرابه برد كه مورد آزار و اذيت قرار دهد اما به محض اينكه چاقويش را روي زمين گذاشت توانستم از دستش فرار كنم. با همه تواني كه داشتم ميدويدم و وقتي به بزرگراه رسيدم، آنها كه ترسيده بودند سوار ماشينشان شدند و فرار كردند. با اين حال توانستم شماره پلاك ماشين آنها را بهخاطر بسپارم.
- سرقت كتانيها
هر چند دختر جوان توانسته بود سرنخي از دزدان در اختيار پليس قرار دهد اما خيلي زود مشخص شد كه خودروي پرايد مشكي مسروقه است. در حقيقت اعضاي باند وحشت ابتدا دست به سرقت خودروهاي پرايد ميزدند و با استفاده از آنها در نقش مسافركش ظاهر ميشدند و پس از سوار كردن طعمههايشان، نقشههاي سياهشان را عملي ميكردند. درحاليكه هنوز ردي از متهمان بهدست نيامده بود، اين بار پسر نوجواني به اداره آگاهي رفت تا از اعضاي اين باند شكايت كند.
او گفت: پس از تعطيلي مدرسه در ميدان عبدالعظيم سوار يك پرايد نوك مدادي شدم. زماني كه قصد پياده شدن داشتم هر دو در ماشين بسته بود و راننده وقتي از قفل بودن درها مطمئن شد قمهاي را به طرف من گرفت و گفت: گوشي تلفن همراهت را بده، اما من گوشي نداشتم. او هم كتانيهايم را گرفت و پس از سرقت تمامي پولهايم، مرا از ماشين پياده و فرار كرد.
- مجرم سابقهدار
هر روز بر تعداد شاكيان باند وحشت افزوده ميشد و اين در حالي بود كه تحقيقات براي دستگيري متهمان به جايي نرسيده بود تا اينكه نخستين سرنخها در اختيار پليس قرار گرفت. يكي از شاكيان، جواني بود كه دزدان پس از سرقت اموال او كتانيهايش را هم دزديده بودند. اين فرد مدعي بود كه راننده زخمي بالاي ابرويش داشت و بهنظر ميرسيد كه سردسته باند باشد. ديگر شاكيان نيز مدعي بودند كه اين مرد روي دست راست و انگشتان دست چپش خالكوبي داشت.
با اين سرنخها مأموران به بررسي بانك اطلاعاتي پليس پرداختند و در نهايت متوجه شدند كه يكي از تبهكاران سابقهدار چنين مشخصاتي دارد. اين مرد جوان مسعود نام داشت و يك دزد سابقهدار در زمينه سرقت خودرو بود. مأموران وقتي عكس او را در مقابل شاكيان قرار دادند همه آنها تأييد كردند كه مسعود راننده خودروي وحشت است. دستور بازداشت اين مرد صادر شد و مأموران با شناسايي مخفيگاه او و زيرنظر گرفتن اين محل 3همدست وي به نامهاي اكبر، عباس و محمدتقي را كه همگي تبعه افغانستان هستند، شناسايي كردند.
با محاصره مخفيگاه متهمان، در يك عمليات ضربتي 3نفر از آنها دستگير شدند اما سردسته باند درحاليكه قصد داشت با يك خودروي مسروقه به بيابانهاي اطراف امينآباد فرار كند، هدف اصابت گلوله پليس قرار گرفت و پايش مجروح شد و به دام افتاد. با انتقال متهمان به پايگاه نهم پليس آگاهي تهران، آنها به دهها زورگيري با خودروهاي پرايد مسروقه و همچنين آزار و اذيت برخي طعمههايشان ازجمله زنان جوان و پسربچههاي كم سن و سال اعتراف كردند.
در اين بين، مسعود، سردسته باند گفت كه با توجه به مهارتي كه در سرقت خودرو داشت، اقدام به دزديدن پرايدهاي پارك شده در خيابانها كرده و سپس با استفاده از خودروي مسروقه نقشههايشان را عملي ميكردند. سرهنگ عباسعلي محمديان، رئيس پليس آگاهي تهران با اشاره به اينكه پرونده در دادگاه عمومي و انقلاب ناحيه20 تهران درحال رسيدگي است، گفت: شاكيان احتمالي كه به اين شيوه و شگرد مورد تهديد، سرقت و احتمالا آزار و اذيت قرار گرفتهاند ميتوانند با اطمينان از اينكه نام و مشخصات آنها نزد پليس و دستگاه قضايي محفوظ خواهد ماند با مراجعه به اداره شانزدهم پليس آگاهي تهران از اعضاي باند شكايت كنند.
نظر شما